مهندس یعقوب همتی؛ مشاور مدیرعامل شرکت مدیریت منابع آب ایران
هر سدی اهداف خاص خود را دارد و حتی در مطالعات برنامهریزی منابع آب در رقابت با سایر گزینهها انتخاب میشود و در ارزیابی گزینهها همه جوانب مورد توجه قرار میگیرد. با نگاه اجمالی به وضعیت آماری سدها در جهان و با اعتقاد به تجارب جهانی، القای این شبهه که سدسازی عامل تخریب است و باید از آن دوری گزید، بی پایه و اساس است و باید مشکلات آبی را در جای دیگری ریشه یابی کرد.
هماکنون راندمان آبی کشور در بخش کشاورزی در حدود ۳۵ درصد و حجم ضایعات کشاورزی کشور معادل ۳۰ درصد، به نحوی موید این است که مشکل اصلی آب کشور ضعف مدیریت مصرف است نه تنظیم و استحصال آب از طریق سد سازی، نقیصهای که منجر به برداشت بیرویه از منابع آب زیرزمینی شده و با کاهش سطح آب زیرزمینی، عملاً رودخانههای کشور از حالت زاینده وادار به تغذیه شدهاند و طبیعی است در این صورت ورودی سدها کاهش یافته و اهداف سدها را تحت الشعاع قرار میدهد.
آیا علت خشک شدن سدها را باید در خود سدسازی دید؟ وضعیت در سدی که در بالا دست آن هیچ سد دیگری وجود ندارد، چگونه است؟ باید گفت بخش بزرگی از این مشکل به شرایط اقلیمی کشور برمیگردد، ما هم اکنون شاهد بیش از یک دهه خشکسالی در کشور بودیم که در طول خشکسالی شکننده دهه اخیر، آب مورد نیاز مصارف مختلف کشور از همین منابع آبی ضعیف تأمین شده و نقش سدهای کشور در مدیریت بیش از یک دهه خشکسالی بسیار مؤثر بوده است.
در حال حاضر و با درنظر گرفتن دوره آماری، متوسط بارندگی در ایران ۲۴۳ میلیمتر است، اما این بارش توزیع بسیار نامنظمی از نظر زمانی و مکانی دارد. بیش از نیمی از این بارش در ۲۵ درصد از مساحت کشور رخ میدهد. در ۲۸ درصد کشور بارندگی کمتر از ۱۰۰ میلیمتر، در ۴۷ درصد از مساحت کشور بارندگی بین ۱۰۰ تا ۲۵۰ میلیمتر و ۱۶ درصد مساحت کشور بارندگی بین ۲۵۰ تا ۵۰۰ میلیمتر دارند. فقط ۸ درصد مساحت کشور دارای بارندگی بین ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ میلیمتر (در دامنه متوسط جهانی) قرار دارد و سطحی معادل یک درصد کشور نیز دارای بارندگی بیش از ۱۰۰۰ میلیمتر است.
در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که در ۷۵ درصد کشور بارندگی کمتر از متوسط کشور بوده و دامنه تغییرات بارندگی در ایران از صفر در کویر لوت تا ۲۵۵۰ میلیمتر در کوهرنگ (برخی سالها) تغییر میکند. متوسط جریان سطحی کشور بالغ بر ۸۹ میلیارد متر مکعب (غیر از جریان سطحی ورودی به کشور) محاسبه شده است. ۵۴٫۷ درصد از جریانهای سطحی کشور در ۲۶٫۳ درصد از مساحت کشور جریان مییابد و بقیه یعنی ۴۵٫۳ درصد از جریانهای سطحی، در ۷۳٫۷ درصد از مساحت کشور جاری میشود. این درحالیاست که در حوضه فلات مرکزی که بیش از نیمی از مساحت کشور و پرجمعیتترین نقاط ایران است، فقط ۱۵٫۲ درصد از جریانهای سطحی کشور جریان مییابد.
از طرفی تراکم نسبی جمعیت در کشور بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۰، ۴۶ نفر در کیلومتر مربع است. در حوضههای آبریز درجه ۲ کشور، بیشترین میزان تراکم نسبی جمعیت مربوط به حوضههای آبریز تالش مرداب انزلی با ۲۰۲ نفر، دریاچه نمک با ۲۰۱ نفر، هراز- قرهسو با ۱۲۵ نفر و قرهسو- گرگانرود با ۱۱۵ نفر در کیلومترمربع است.
میتوان گفت در ۴۴ درصد از حوضههای آبریز کشور، تراکم نسبی جمعیت بالاتر از میزان متوسط تراکم جمعیت کشوری است، درحالی که بخش اعظمی از این حوضهها وارد مرحله تنش آبی شدهاند. در تعدادی از حوضههای آبریز درجه ۲ کشور مانند دریاچه نمک، سرانه آب تجدیدشونده بهدلیل تراکم جمعیت و محدودیت منابع آب کمتر از ۵۰۰ مترمکعب است.
بنابراین حوضههای آبریز کشور از منظر منابع آب و تراکم جمعیت در شرایط متفاوتی قرار دارند. لذا بهطور کلی با عنایت به شرایط اقلیمی و هیدرولوژیکی کشور و توزیع نامناسب زمانی و مکانی بارشها از یک طرف و نابهنگام بودن آنها از طرف دیگر، ذخیره سازی جریانهای سطحی حاصل از بارشها و مدیریت و توزیع مناسب زمانی آنها متناسب با نیاز مصارف مختلف اجتناب ناپذیراست.
در عین حال چنانچه در سنوات گذشته کوچکترین شک و تردیدی در این زمینه وجود داشت، باتوجه به اینکه بروز پدیده تغییرات اقلیمی در سطح جهان تهدیدی برای بشریت است و منجر به تغییر معنیدار در متوسط دادههای هواشناسی و در نتیجه تغییرات قابل توجه در شرایط جوی شده است و این روند در آینده نیز ادامه داشته و تشدید هم خواهد شد، این شک و تردید را مرتفع کرده و نه تنها بر ضرورت توسعه سدسازی در آینده و مهار آبهای سطحی (که با ناهنجاریهای بیشتری از منظر عدم توازن زمانی و مکانی و مخرب بودن آنها مواجه خواهند شد) تاکید دارد، بلکه توسعه سد سازی در گذشته و تنظیم جریانهای سطحی (صرف نظر از تعداد معدودی از سدها که از نظر فنی با مشکلاتی مواجه هستند و آن نیز در عرف جهانی صنعت سدسازی و در مقایسه با حجم انبوهی از سدهای موفق موجود امری طبیعی است) را به لحاظ فراهم بودن زمینه لازم برای سازگاری بیشتر با شرایط اقلیمی حادث شده در آینده تأیید مینماید. ضمن اینکه فارغ از بحث تغییرات اقلیمی و بهدلیل شرایط ذاتی کشور از نظر اقلیم و توزیع نامناسب زمانی ومکانی بارشها، توسعه سدسازی در گذشته نیز اجتنابناپذیر بوده است.
پدیده تغییر اقلیم دارای دو منشاء طبیعی و انسانی است. منشاء طبیعی آن دورههای تناوبی نجومی و تغییر در میزان انرژی خروجی از خورشید (ناشی از اختلالات خورشیدی) و منشاء انسانی آن تولید گازهای گلخانهای است.
تغییرات آب و هوایی (گرم شدن کره زمین) بهطور کلی موجب تغییر در توزیع زمانی و مکانی بارش و همچنین میزان و نوع آن (برف یا باران)، تغییر در میزان بزرگی سیلابها، تغییر در میزان آورد سالیانه رودخانهها، تغییر در ماههای محتمل وقوع سیلابهای حداکثر، تغییر در کیفیت آبها، تغییر در میزان تبخیر و همچنین تغییر در میزان تغذیه سفرههای آب زیرزمینی شده خواهد شد. همچنین افزایش دمای زمین، هم میزان بارش برف را کاهش داده و هم زمان ذوب آن را از فصل بهار به فصل زمستان تغییر خواهد داد که این مساله بر الگوی فصلی جریان آب رودخانهها تأثیر میگذارد. در واقع در اثر این پدیده، مکانیزم طبیعی که تضمین کننده توزیع متوازن و تدریجی آب در ماهها و فصول مختلف سال است، به مرور کمرنگ و جای خود را به بارشهای شدید باران، رگبار و سیلابهای ناگهانی خواهد داد. به عبارت دیگر حجم روانآبها در فصل زمستان افزایش یافته و در فصول خشک مثل تابستان به شدت کاهش خواهد یافت.
در حال حاضر، سیل حدود ۶۰ درصد از خسارات مربوط به بلایای طبیعی را در دنیا تشکیل میدهد. ایران در دهه گذشته به طور متوسط هر سال با ۶۰ سیلاب روبهرو بوده که حدود ۵۷۰ میلیارد تومان خسارت داشته است و هر سال تعداد قابل توجهی از انسانهای بی گناه جان خود را در این رابطه از دست دادهاند. تازهترین تحلیلهای IPCC (شورای بینالدول تغییر آب و هوا) نشان میدهد که افزایش ۱٫۵ تا ۴٫۵ درجه سانتیگرادی دما میتواند سبب افزایش میانگین بارش جهانی به میزان ۳ الی ۱۵ درصد شود. همچنین بررسی دادههای بلندمدت ایستگاههای سنجش آب سطحی در کشور نشان میدهد که ۴۰ تا ۵۰ درصد حجم آورد سالیانه رودخانههای کشور به صورت سیلاب جاری میشوند و دبی سیل هر رودخانه حدود ۲۰ تا ۵۰ برابر دبی متوسط سالانه رودخانه است. این بررسیها همچنین حاکی از این است که دبی حداکثر لحظهای، در اغلب ایستگاههای آبسنجی افزایش یافته، ولی مجموع آوردِ سالانه کاهش یافته است. مطالعات انجام شده بر روی رودخانه کارون برای دورههای آتی، حاکی از افزایش رواناب زمستانه و کاهش رواناب در سه فصل دیگر است. به عبارتی گرم شدن زمین در حوضه مذکور، ضمن کاهش حداکثر ۸ درصدی کل آورد سالانه، موجب افزایش احتمال وقوع سیلابهای ناگهانی و مخرب خواهد شد که از این زاویه نیز پدیده تغییراقلیم و افزایش گرمای زمین، ضرورت ساخت سد به منظور مهار سیلابها و کاهش خسارات و همچنین بهرهبرداری بهینه و برنامهریزی شده از آب ذخیره شده را دوچندان مینماید.
از طرفی گرمایش زمین بر مصارف آب و حوزه انرژی نیز اثر میگذارد. نتایج بررسی تأثیر دما و همچنین رشد سالانه جمعیت بر میزان مصرف آب در شهر تهران حاکی از این است که با فرض افزایش دما در حدود ۲ درجه و رشد جمعیت تا سال ۱۴۰۵، میزان نیاز آبی سالانه این کلان شهر به حدود دو برابر میزان فعلی خواهد رسید. همچنین بالا رفتن درجه حرارت منجر به افزایش تقاضا برای آب کشاورزی میشود، چرا که افزایش دما موجب افزایش تبخیر و در نتیجه سبب کاهش رطوبت خاک و افزایش نیاز آبی گیاهان میشود. بررسیها نشان میدهد افزایش دو درجهای دما باعث افزایش ۳۰ درصدی نیاز آبی برای آبیاری اراضی تحت کشت خواهد شد. همچنین با توجه به روند افزایش گرمای زمین در دهههای گذشته، تقاضای جهانی برای گرمایش کاهش یافته و در مقابل، تقاضا برای سرمایش افزایش یافته است. افزایش دما از یک سو و رشد جمعیت از سوی دیگر، به بالاتر رفتن میزان تقاضا برای انرژی منجر شده و در آینده نیز با افزایش گرمای زمین، این روند همچنان ادامه یافته و تشدید خواهد شد. علاوه بر اینکه افزایش تقاضا منجر به افزایش تولید انرژی و در نتیجه گسترش نرخ انتشار گازهای گلخانهای شده و به تبع آن شاهد تشدید روزافزون گرمایش زمین خواهیم شد.
از سوی دیگر در اثر گرم شدن زمین، راندمان تولید برق نیروگاهها کاهش خواهد یافت چراکه افزایش دمای آب باعث کاهش بازدهی فرآیند چگالش در نیروگاههای بخار میشود. همچنین طراحی نیروگاههای گازی بر پایه متوسط دمای هوای ۳۰ درجه سانتیگراد میباشد که با افزایش دمای هوای محیط، بازدهی آن نیز کاهش خواهد یافت. براساس مطالعات انجام شده در نیروگاههای بخار، با افزایش دمای آبِ سیستم تبرید به میزان یک درجه سانتیگراد، مقدار افت راندمان ۷/۲ درصد خواهد بود. بر اساس گزارشهای منتشر شده توسط دفتر تغییرات آب و هوایی سازمان حفاظت محیط زیست ایران، حدود ۷۸ درصد از کل انتشار گازهای گلخانهای در کشور (که اصلیترین عامل گرمایش زمین محسوب میشود)، مربوط به بخش انرژی است و عملکرد نیروگاههای حرارتی سهم قابل توجهی در این خصوص دارند. در نتیجه، یکی از مهمترین اقدامهای اجرایی و برنامههای عملی جهت تطبیق و مقابله با پدیده گرمایش، توسعه استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر، از جمله افزایش سهم انرژیهای برقآبی است.
بنابراین در برنامهریزی بلندمدت منابع آب ایران و تدوین سیاستهای اجرایی جهت مهار، سازگاری و تطبیق با پدیده تغییرات آب و هوایی، توجه به این نکته حائز اهمیت است که قرار گرفتن نواحی مختلف ایران ذیل یک مرز مشترک سیاسی و جغرافیایی، به معنای برخورداری از اقلیم یکسان نخواهد بود و با توجه به گستردگی جغرافیایی کشور و شرایط اقلیمی، توپوگرافی و نفوذپذیری متفاوت در هر حوضه آبریز، شدت تأثیرپذیری نواحی مختلف از پدیده تغییر اقلیم متفاوت بوده و افزایش سیلابها و خشکسالیها، افزایش تقاضا برای آب و انرژی و همچنین تشدید عدم توازن زمانی و مکانی توزیع آب، از نتایج غیرقابل تردید پدیده تغییر اقلیم در ایران خواهند بود، لذا با توجه به اهمیت استراتژیک آب در اوضاع کنونی و بحرانهای پیش رو در زمینههای امنیتی، اقتصادی و اجتماعی، آنچه بیش از پیش ضروری به نظر میرسد، مدیریت بهینه منابع آب است، مدیریتی که راهکار اصلی آن پروژههای سدسازی میباشد. چراکه پروژههای سدسازی برای حفظ حیات و تداوم امنیت ملی و نیز افزایش ظرفیت ذخیره سازی وگسترش منابع آب و استحصال انرژی برقآبی سازگار با محیط زیست مخصوصاً برای مناطقی که با کمبود و بحران آب مواجه هستند لازم و حیاتی است.
در این راستا وزارت نیرو به عنوان متولی و مسئول تأمین نیازهای آبی برای مصارف مختلف به ویژه نیازهای شرب و بهداشت، ضمن تلاش در جهت توسعه همه جانبه بخش آب کشور در قالب سیاستها و برنامههای مصوب و توجه به ارزش اقتصادی، امنیتی، سیاسی و زیستمحیطی آب، مهار آبهای سطحی و توسعه بهرهبرداری بهینه منابع آب را در راستای توسعه اقتصادی اجتماعی کشور در سرلوحه برنامههای خود قرار داده است و با عنایت به اهمیت خاص کنترل هر چه بیشتر آبهای سطحی و ضرورت بهرهگیری مدبرانه از آن، تلاشهای گستردهای را انجام داده است. حاصل این تلاش تا کنون تعداد قابل توجهی سد با ۴۹ میلیارد متر مکعب حجم مخزن بوده که در قالب نظامنامه تخصیص آب و متناسب با نیازها و رعایت اولویتهای تأمین آب مدیریت میشوند.
مجموعه سدهای در دست بهرهبرداری کشور هر یک به سهم خود نقش قابل توجهی در مدیریت بهینه منابع آب کشور داشتهاند و مخصوصاً در دوره نسبتاً طولانی خشکسالی در کشور، نقش برجسته ای در مدیریت خشکسالی ایفا کرده و با تأمین نیازهای مختلف شرب، صنعت و کشاورزی و کنترل سیلابهای مخرب، نقش مؤثر خود را ایفا نمودهاند.
بر اساس آمار و اطلاعات موجود در سال آبی ۹۴-۹۳، بهطور کلی سرجمع حجم آب ورودی سدهای کشور کمتر از سرجمع حجم آب خروجی از سدها بوده و به عبارتی از موجودی سال قبل مخازن جهت تأمین مصارف سال آبی یاد شده استفاده شده و این موضوع در واقع نقش برجسته تنظیمی سدها را تأیید مینماید. در بازه زمانی آذر تا اردیبهشت ماه که غالباً میزان ورودی بیش از خروجی میباشد، ۷۱ درصد حجم کل ورودی سالیانه به مخازن سدها و ۴۳ درصد حجم کل خروجی سالیانه از مخازن سدها اتفاق افتاده است. ۵۱ درصد خروجیها از اردیبهشت تا شهریورماه بوده است، در حالیکه ۳۴ درصد ورودیها در این بازه زمانی اتفاق افتاده است. ۳۱ درصد خروجیها از تیر تا شهریور ماه است در حالیکه ۱۲ درصد ورودیها در این بازه زمانی محقق شده است.
در عمده فصول بغیر از فصل تابستان (مخصوصاً در فصول زمستان و بهار) حجم آب ورودی مخازن سدها در حوضههای آبریز اصلی (۶ گانه) بیشتر از حجم آب خروجی بوده است، در صورتی که در فصل تابستان مجموع حجم آب خروجی سدهای هر یک از حوضههای آبریز ۶ گانه به مراتب بیشتر از حجم آب ورودی میباشد. به تعبیری جریانهای نابهنگام فصول پاییز، زمستان و بهار حوضههای آبریز که عمدتاً بیشتر از حجم آب مورد نیاز بودهاند در مخازن سدها ذخیره شده و برای مصارف فصل تابستان که جریانهای سطحی در بالا دست سد به حداقل رسیده و نیازهای این فصل را پوشش نمیدهند مورد استفاده قرار گرفته است.
در سال آبی ۹۴-۱۳۹۳، سدهای حوضه آبریز دریای مازندران (خزر) توانستهاند با تنظیم و بهنگامسازی جریانهای سطحی ورودی معادل ۷۳۹۵ میلیون مترمکعب، ضمن تأمین نیازهای مصارف پایین دست معادل ۷۲۱۵ میلیون مترمکعب در قالب اهداف سدها، مقدار ۱۸۰ میلیون متر مکعب از مجموع آبهای ورودی مازاد بر نیاز را برای مصارف سال بعد نیز ذخیره نمایند.
حال با فرض اینکه این سدها وجود نداشتند، در فصول پاییز، زمستان و بهار مابه التفاوت حجم آب ورودی و خروجی (مصرفی) معادل ۲۱۹۹ میلیون متر مکعب بهدلیل نابهنگام بودن از دسترس خارج میشد و به دریا تخلیه میشد و در فصل تابستان نیز تأمین ۲۵۰۸ میلیون متر مکعب آب برای مصارف امکان پذیر نبوده و در نتیجه مابه التفاوت حجم آب ورودی و نیاز در این فصل معادل ۲۰۱۹ میلیون متر مکعب بهعنوان کمبود مطرح میشد، زیرا آبهای نابهنگام و مازاد بر نیاز فصول قبل از دسترس خارج شده و تنها متکی به حجم آب ورودی ۴۸۹ میلیون متر مکعب میشدیم.
سدهای حوضه آبریز خلیج فارس و دریای عمان نیز در سال آبی ۹۴-۱۳۹۳ توانستهاند جریانهای آب سطحی ورودی معادل ۱۵ میلیارد و ۶۰۰ میلیون مترمکعب را تنظیم نموده و بخشی از حجم آب خروجی معادل ۱۷ میلیارد و ۴۰۱ میلیون مترمکعب در فصول مختلف سال را از محل حجم ورودی فوق و بخش دیگر معادل ۱۸۰۱ میلیون متر مکعب را از محل ذخیره سال قبل تأمین نمایند.
حال با فرض اینکه این سدها وجود نداشتند، نه تنها امکان استفاده ۱۸۰۱ میلیون متر مکعب آب ذخیره شده و مانده از سال قبل وجود نداشت، بلکه در فصول پاییز، زمستان و تابستان به ترتیب با کمبود آب معادل ۱۳۰۰، ۵۷ و ۳۳۹۵ میلیون متر مکعب (در مجموع ۴۷۵۲ میلیون متر مکعب) آب برای تأمین نیازها مواجه میشدیم و برعکس در فصل بهار حجمی معادل ۲۹۵۱ میلیون متر مکعب آب را بهدلیل نابهنگام بودن از دست میدادیم.
در حوضه آبریز درجه یک فلات مرکزی نیز که مرکز جمعیتی ایران است درفصول پاییز و تابستان حجم آب ورودی به مخازن سدها به ترتیب ۲۱۸ و ۴۶۶ میلیون مترمکعب از حجم آب خروجی از مخازن کمتر بوده و برعکس، در فصول زمستان و بهار حجم آب ورودی به مخازن سدها به ترتیب ۲۲۳ و ۶۵۹ میلیون مترمکعب بیشتر از خروجی بوده است و مابه التفاوت ورودی در این فصول معادل ۸۸۲ میلیون متر مکعب در مخازن سدها ذخیره شده است. به عبارت دیگر، در فصل پاییز که ورودی از خروجی کمتر بوده برای جبران کسری آب مورد نیاز، مقدار ۲۱۸ میلیون متر مکعب از ذخایر آبی سال قبل سدها استفاده شده و همینطور در تابستان که از نظر ورودی و خروجی شرایط مشابهی با فصل پاییز داشته، کسری آب مورد نیاز تا سقف ۴۶۶ میلیون متر مکعب از محل ذخایر آبی فصول قبل (زمستان و بهار) جبران شده است.
حال با فرض اینکه این سدها وجود نداشتند، در فصل پاییز و تابستان فقط بخشی از نیازها معادل ۷۴۸ میلیون مترمکعب از مجموع ورودیها (به ترتیب ۳۶۵ و ۳۸۳ میلیون متر مکعب) تأمین میشد و برای تأمین نیازهای باقیمانده در فصول یاد شده، به ترتیب با کسری ۲۱۸ و ۴۴۶ میلیون متر مکعب (جمعاً ۶۸۴ میلیون مترمکعب) آب مواجه میشدیم، در حالی که در فصول زمستان و بهار به ترتیب ۲۲۳ و ۶۵۹ میلیون مترمکعب (جمعاً ۸۸۲ میلیون متر مکعب) از جریانهای سطحی نابهنگام را از دست میدادیم. به بیان دیگر در صورت عدم وجود سدها در این حوضه آبریز، ضمن اینکه از بهره برداری ذخایر سال قبل سدها حداقل به میزان ۲۱۸ میلیون مترمکعب محروم بودیم، عملاً از مجموع جریانهای سطحی تولیدی در مناطق مورد نظرمعادل ۳۱۱۴ میلیون متر مکعب، تنها قادر به بهره برداری از ۲۲۳۲ میلیون مترمکعب از جریانهای سطحی بهنگام میشدیم و بقیه جریانهای سطحی تولیدی معادل ۸۸۲ میلیون متر مکعب بدلیل نابهنگام بودن و بصورت سیلاب از دسترس خارج میشد.
در اینجا به سد میناب (استقلال) نیز اشاره میشود. بر اساس بررسی رفتارشناسی سد در بازه زمانی یک ساله، حجم آب ورودی و خروجی ماهانه سد استقلال هرمزگان، مشاهده میشود در این سد تا اواسط بهمن ماه مقدار حجم آب ورودی ناچیز بوده و ۲۵ میلیون متر مکعب کسری آب خروجی (مصرفی) از محل ذخیره سال قبل سد تأمین شده است. بعد از آن تا اواسط فروردین ماه، خروجیها نوسان جزئی داشته ولی حجم آب ورودی به مخزن سد نسبت به حجم آب خروجی به شدت افزایش یافته و در این مدت جمعاً و به ترتیب به ۱۹ و ۱۰ میلیون متر مکعب رسیده است. از اواسط فروردین ماه به بعد با اینکه حجم آب ورودی نزدیک به صفربوده است، مشکل کسری تأمین نیاز برای پایین دست ایجاد نشده و بقیه نیاز پایین دست در این مدت از محل مازاد بر نیاز ماههای قبل (ذخیره شده در مخزن سد) تا سقف ۲۷ میلیون متر مکعب جبران شده است.
حال با فرض اینکه این سد وجود نداشت، تأمین آب شرب شهر بندر عباس از ابتدای سال آبی تا اواسط بهمن ماه با ۲۵ میلیون متر مکعب کسری آب مواجه میشد و با این فرض، در ادامه سال تا اواسط فروردین ماه ضمن اینکه حدود ۱۰ میلیون متر مکعب آب نابهنگام را از دست میدادیم، از نیمه فروردین ماه به بعد نیز ۲۷ میلیون متر مکعب کسری آب برای تأمین نیاز شرب پایین دست داشتیم؛ لذا با توجه به اینکه مأموریت اصلی سد، تأمین آب شرب بندر عباس است، در شرایط عدم وجود سد، تأمین آب شرب شهر بندرعباس با کمبود ۵۲ میلیون متر مکعب آب و با تنش جدی مواجه میشد.
در خاتمه مجدداً بر ضرورت نقد سازنده تاکید داشته و انتظار دارد تمامی صاحبنظران و اندیشمندان دلسوز و فرهیخته کشور از نظرات و نقد سازنده خود، وزارت نیرو و بخش مدیریت آب کشور را در جهت ارتقای امور بهرهمند سازند.
منبع:اخبار وزارت نیرو کد خبر:- تاریخ انتشار:دوشنبه, آبان ۳, ۱۳۹۵