چند صباحیست شنیدن نام رودخانه دلگیرم می کند و دیگر مثل گذشته ها ، سرحال و سرزنده نیستم و یک پایم را لب گور گذاشته اند.
درد و دلم زیاد است… سالها با دستانی پُراز ماهی و آب و پرنده و قلبی فراوان از دوست داشتن از وسط شهرها عبور کردم و سرزندگی دادم به دنیای آدم ها. با تمام طراوت و خنکا آمدم تا آبادانی و سرسبزی باغ و دشت ، باقی بماند.
اما شما چه کردید در برابر مهربانی هایم…!؟ با فاضلاب خانه ها و کارخانه ها و مزارع تان به قدردانی ام آمدید. جانداران آبزی ام را قلع و قمع کردید و نسل بسیاری از خانواده بزرگم را از چرخه حیات خارج ساختید.
مرا آلوده کردید و باعث شدید تخم ریزی ماهیانم متوقف گردد. با سموم و کودهای کشاورزی تان به من سلام کردید و اکسیژن سرزمینم را دزدیدید و یک خانه جلبکی برایم باقی گذاشتید.
اجازه ندادید در جانم اکسیژنی باقی بماند تا ماهی هایم نمیرند و فاسد نشوند و هرروز مرگ و میر پشت مرگ و میر اتفاق نیفتد.
درد و دلم زیاد است… من آلوده ام و دستان شما سالهاست که نفس هایم را بریده است و بستر شیلاتی ام را تخریب کرده و از من ، تنها کیلومترها آب جاری بی رمق ساخته.
نام رودخانه را از رویم برداشتید درحالیکه من عمرم را وقف آبادانی جهانِ شما کردم اما حالا جز سرگردانی و پریشانی چیزی نمانده است از من. از نیروی زلالی که می توانست نغمه دل انگیز روح و جان تان باشد.
فرسنگ ها از نامم دور شده ام اما نمی دانم چرا هنوز مرا رودخانه می خوانید!؟ شاید شما آدم ها فکر می کنید این اسم به تنهایی می تواند روزی با خودش برایم خوش یُمنی بیاورد. درحالیکه کاملا می دانید که واقعا من دیگر خانه رود نیستم و شما هستید که مالک رود شده اید و ردِ پاها و دست هایتان تا ابد در من جاری ست…
منبع:قدس آنلاین کد خبر:۳۴۱۲۸۱ تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۱/۳ – ۱۰:۳۱