هرچند طی سالهای اخیر سایه خشکسالی و بحران کمآبی روی توسعه کشاورزی ایران سایه افکنده است، اما دارا بودن زمینهای وسیع و آب و هوایی متنوع و چهارفصل در کشور که امکان کاشت اغلب محصولات کشاورزی را دارد، میتواند رقیب قدرتمندی برای سایر صنایع کشور باشد، چه آنکه در ترازوی تجارت خارجی نیز همواره محصولات کشاورزی و صنایع تبدیلی آن کفه سنگینتر را از آن خود کردهاند.به گزارش «اقتصاد آنلاین» به نقل از شهروند، در همین زمینه کشورهایی را میبینیم که درعین توسعهیافتگی و تعلق به جهان اول با توسعه علمی کشاورزی خود و گسترش صنایع وابسته به آن گامهای بلندی در جهت فتح بازارهای جهانی برداشتهاند و محصولات آنها در تمام نقاط جهان بازار دارد. این درحالی است که در کشور ما با وجود پیشینه طولانی کشاورزی و پس از گذشت قرنها و دههها همچنان کشاورزی ایران برپایه سنت میچرخد و بدینترتیب از کاستیهای بسیاری رنج میبرد.
با یک بررسی ساده و سرک کشیدن به آمار و گزارشهایی که از بخش کشاورزی ایران منتشر میشود، میتوان مهمترین معضلات و موانع توسعه این بخش را شناخت. مشکلاتی که باعث شده تا این بخش به جایگاه واقعی خود در اقتصاد ملی دست نیابد و حتی در ایجاد اشتغال و در میان بخشهای خدمات و صنعت رتبه سوم را داشته باشد. درحال حاضر ۵ بحران اصلی در این حوزه میتوان یافت. بحرانهایی که از خرد بودن اراضی کشاورزی و واحدهای بهرهبرداری در بخش پرورش دامهای سبک و سنگین شروع میشود و به مسن بودن بهرهبرداران و کشاورزان ختم نمیشود. این بحرانها در بخشهای دیگری چون، پایین بودن میزان سواد کشاورزان و حضور ناچیز تحصیلکردههای دانشگاهی کشاورزی هم به صورت جدی قابل بررسی است.
فاکتور دیگر در این حوزه هم، سهم ناچیز ایران از تجارت جهانی کشاورزی است که ریشه در وضع بد اقتصاد ایران و ارتباطش با دنیا دارد. در کنار این بحرانهای جدی بخش کشاورزی ایران که رد آنها را در سرشماری مرکز آمار میتوان یافت، عامل چهارم، محدودیت شدید آب است که دیگر اثراتش بر همه عیان شده است، همچنین پایین بودن سطح ابزارآلات و ادوات کشاورزی در ایران و بهره نبردن از روشهای نوین و سیستمهای مکانیزاسیون در زمینهای کشاورزی بهعنوان عامل پنجم بحرانی این حوزه است که آینده تلخی را برای کشاورزی ایران رقم خواهد زد. این معضلات و کاستیها بخش کشت و کار ایران را قطعا از اهداف تعیین شده آن دور نگه داشته و در صورت کمتوجهی میتواند وضع بدتری را هم بسازد. از همین رو در ادامه به بررسی این بحرانها که از سوی مرکز آمار ایران با اعداد و ارقام نشان داده شده است، خواهیم پرداخت.
کوچک بودن زمینهای کشاورزی
در آمار ارایهشده توسط مرکز آمار که به وسیله سرشماری که در سال ٩٣ انجام و گردآوری شده است، یکی از مشکلات این بخش کوچک بودن زمینهای کشاورزی است، بهطوری که سهم هر بهرهبردار از اراضی کشاورزی ۴/۹ هکتار میشود که در عمل این میزان کمتر است، چراکه این عدد حاصل تقسیم اراضی کل کشاورزی کشور بر تعداد بهرهبرداران است. این درحالی است که به دلیل بزرگ بودن اراضی کشاورزی تعداد محدودی از بهرهبرداران بزرگ، سهم کشاورزان بومی و روستایی بازهم از این رقم کمتر میشود.
با نگاهی به کشاورزی کشورهایی که در این بخش پیشرو هستند شاهد تجمیع اراضی کشاورزی هستیم، به گونهای که هر بهرهبردار مساحت بالایی از زمین را در اختیار دارد. درواقع هرچه میزان اراضی قابل استفاده در کشاورزی بزرگتر باشد، ضمن کاهش هزینهها بهرهوری نیز افزایش مییابد. براساس نتایج این سرشماری، اراضی کشاورزی کشور ١۶میلیون و ۴٧٧هزار هکتار است که این اراضی توسط ٣٣۵٩هزار بهرهبردار کشـاورزی بـا زمین، مورد استفاده در فعالیتهای زراعت و باغداری است و سهم هر بهرهبردار بهطور متوسط ۴/۹هکتار میشود.
یکی دیگر از مشکلاتی که کشاورزی ایران را تحت تأثیر قرار داده این است که بیش از نیمی از اراضی آن دیم است، به این معنا که آبیاری آن به بارشهای هر فصل بستگی دارد، بنابراین با توجه به خشکسالیهای ١٣سال اخیر و کاهش شدید بارشها بیش از نیمی از زمینهای کشاورزی که به این بارشها وابسته است، زیان زیادی را متحمل شدهاند. از کل اراضی کشاورزی کشور ۴۶/۲درصد، اراضی کشاورزی آبی با میانگین ۲/۹ هکتار برای هـر بهـرهبـرداری دارای اراضـی آبـی و بقیـه اراضی کشاورزی دیم با میانگین ۶/۹ هکتار برای هر بهرهبرداری دارای اراضی دیم است.
از اراضی کشاورزی آبی ۷۸/۷درصد به اراضـی زراعـی آبی (زیرکشت محصولات سالانه و آیش) و بقیه به اراضی باغ و قلمستان آبی اختصاص دارد. حال آنکه نسبت اراضی زراعی دیم به کل اراضـی کشاورزی دیم برابر با ۹۸/۱درصد است. توزیع فراوانی بهرهبرداریهای کشاورزی در طبقات وسعت اراضی کشاورزی، نشان میدهد که فراوانی نسبی بهرهبـرداریهای کـم زمـین، خیلی زیاد است هرچند که مقدار زمین کشاورزی در اختیار آنها زیاد نیست.
مساحت اراضی زراعی کشور ١۴۶٨٧هزار هکتار بوده که ۷۵/۷درصد آن زیر کشت محصولات سالانه و بقیه آیش بوده است. مسـاحت اراضـی زراعی آبی کشور ۵٩٩٧هزار هکتار بوده که ۸۰/۱درصد آن زیر کشت و بقیه آیش بوده است. مساحت اراضی زراعی دیـم کشـور ٨۶٩٠هزار هکتار بوده که ۷۲/۷درصد آن زیر کشت و بقیه آیش بوده است. در کنار خرد بودن اراضی کشاورزی بکارگیری محدود از مکانیزاسیون کشاورزی که شامل تجهیزات مکانیزه و روشهای نوین در این بخش میشود نیز بهعنوان یکی از معضلات این بخش خودنمایی میکند.
غیرساکن بودن بخشی از کشاورزان
از نگاه کارشناسان یکی دیگر از موانع بخش کشاورزی حضور نداشتن بهرهبرداران در محل است، بهطوری که آمار نیز نشان میدهد حدود یکمیلیون از بهرهبرداران کشاورزی غیرساکن هستند. براساس آمار ارایه شده در سرشماری بخش کشاورزی در سال ١٣٩٣، تعداد بهرهبرداریهای کشاورزی کشور، ۴میلیون و ١۵٩هزار و ١٧ بهرهبرداری بوده است که از این تعداد ٣میلیون و ۴٧۵هزار و ۵۵ واحد متعلق به خانوارهای معمولی ساکن در آبادی یا شهر، ٩۴٣هزار و ٢۶٠ واحد متعلق به بهرهبرداران غیر ساکن، ١۶هزار و ٧۴ واحد متعلق به خانوارهای معمولی غیر ساکن (در حال کوچ) و ٩٠٢٨ واحد متعلق به شرکتهای رسمی و مؤسسههای عمومی است.
بیش از نیمی از کشاورزان بالای ۵٠سال دارند
برای اینکه یک بخش اقتصادی توسعه یابد و بهرهوری آن افزایش یابد، نیازمند نیروی کار جوان و تحصیلکرده است. این درحالی است که به دلیل مهاجرت شدید روستاییان به شهرها و حاشیه شهرها که عمدتا جزو جوانان و تحصیلکردهها نیز بودهاند، ترکیب نیروی انسانی در بخش کشاورزی ایران برهم خورده است، بهطوری که هم اکنون تعداد کشاورزان مسن از جوانان بیشتر شده است.
براساس سرشماری کشاورزی سال گذشته هماکنون ۴میلیون و ۶٨هزار و ٨٩ بهرهبردار حقیقی در کشور شناسایی شده است که از این تعداد حدود ٧/٢میلیون نفر بالای ۵٠سال دارند. بر این اساس نزدیک به ۵٣۵هزار نفر ۵٠ساله، ۴٣٣هزار نفر ۵۵ساله، ۴٠٧هزار نفر ۶٠ساله، ٢۵٠هزار نفر ۶۵ساله، ٢٢١هزار نفر ٧٠ساله، ١۴٨هزار نفر ٧۵ساله و ١٧۵هزار نفر٨٠سال به بالا هستند. همانگونه که مشاهده میشود بیش از ۵٠درصد از بهرهبرداران بخش کشاورزی ایران بالای ۵٠سال دارند که این شرایط در میزان بهرهوری و تولید نیز اثر منفی داشته است. بررسی ترکیب فعالان بخش کشاورزی گویای آن است که در دهههای اخیر جوانان علاقه خود را برای اشتغال در این حوزه ازدست دادهاند و ترجیح میدهند در سایر بخشهای اقتصادی فعالیت کنند.
یکسوم کشاورزان بیسوادند
زمانی مسن بودن فعالان بخش کشاورزی آثار منفی به همراه دارد که این وضع با بیسوادی یا سواد کم آنها ترکیب شود. درواقع در کنار بالا بودن متوسط سن بهرهبرداران این بخش تعداد بالایی از آنها بیسواد هستند و از کسانی که جزو باسوادان دستهبندی میشوند نیز عمده افراد دارای تحصیلات ابتدایی و راهنمایی هستند.
این درحالی است که کشاورزی در صورتی که با علم روز و فناوری به کار گرفته شود، بهرهوری به مراتب بیشتر از آنچه وجود دارد ایجاد خواهد کرد. بدینترتیب از ۴میلیون و ۶٨هزار و ٨٩ فعال حقیقی حوزه کشاورزی حدود یکسوم یعنی یکمیلیون و ٣٧۶هزار و ٢٨۵ نفر بیسواد هستند. از ٢میلیون و ۶٣٠هزار و ۶٠۴ نفری هم که در طبقه باسوادان قرار گرفتهاند، نزدیک به ۵/٢میلیون نفر دارای تحصیلات مقطع ابتدایی و راهنمایی هستند. بر پایه دادههای سرشماری کشاورزی سال گذشته از مجموع باسوادان بخش کشاورزی یکمیلیون و ۴٠۶هزار و ٩٧۴ نفر دارای تحصیلات مقطع ابتدایی و یکمیلیون و ١۴هزار و ٢۴٣ نفر مدرک مقطع راهنمایی را دارند.
حال تعداد کسانی که دارای تحصیلات بالای فوقدیپلم هستند تنها به عددی حدود ٢١٠هزار نفر میرسیم که نسبت به بیش از ۴میلیون فعال این حوزه عدد بسیار ناچیزی است. این درحالی است که از این ٢١٠هزار نفر که دارای تحصیلات بالای فوقدیپلم هستند تنها ٣١هزار نفر تحصیلات مرتبط با کشاورزی دارند و تحصیلات مابقی غیرمرتبط است. آمار دقیق سرشماری نشان میدهد که ٣١هزار و ۶۴١ نفر از کل بهرهبرداران حقیقی بخش کشاورزی دارای تحصیلات فوقدیپلم به بالای مرتبط با کشاورزی هستند، همچنین ١٧٧هزار و ٧۴۶ نفر نیز دارای تحصیلات فوقدیپلم به بالا در رشتههای غیرمرتبط هستند.
معضل دیگری به نام کمآبی
زمانی معضلات بخش کشاورزی ایران برجستهتر میشود که بدانیم کمآبی و خشکسالی سالهای اخیر نیز بخش عمدهای از کارآیی و توان این حوزه را از بین برده است، به گونهای که هماکنون بسیاری از روستاهای کشور بهعنوان قطب کشاورزی و دامپروری به دلیل بیآبی مجبور به مهاجرت به سمت روستاهای پرآبتر یا شهرها شدهاند. مرکز پژوهشهای مجلس ایران عمق این فاجعه را اعلام کرده و گفته است با گسترش خشکسالی، دوسوم این کشور به مناطق بیابانی تبدیل شده است.
اکنون این واقعیت به معضلی بزرگ در بیشتر شهرها و استانهای ایران تبدیل شده است، قائممقام وزیر نیروی ایران پیشتر اعلام کرده بود که در سال ۱۳۹۴با افزوده شدن ۱۰ شهر دیگر، تعداد شهرهایی که در ایران مشکل «تنش آبی» دارند، به ۵۲۷ شهر رسیده است.حمید چیتچیان، وزیر نیرو نیز گفته بود در سال جاری، نهتنها تأمین آب آشامیدنی، بلکه آب بخش کشاورزی نیز با مشکلات فراوانی روبهرو خواهد شد.
همچنین معصومه ابتکار، رئیس سازمان حفاظت محیطزیست پیشتر گفته بود در دهههای آینده خشکسالی در ایران دستکم ۱۱ برابر خواهد شد. عیسی کلانتری، وزیر اسبق کشاورزی نیز سال۱۳۹۲ هشدار داده بود که ۲۵سال دیگر جنوب البرز و شرق زاگرس غیرقابل سکونت میشود.
با بررسی این شرایط به این نتیجه میرسیم که تمام آنها آثار متقابلی روی یکدیگر داشتهاند، یعنی زمانی که کشاورزان کشور از سطح سواد و دانش کمی برخوردار باشند، اراضی کشاورزی خرد باشد و از مکانیزاسیون و روشهای نوین آبیاری استفاده نشود، معضل کمآبی نیز تشدید خواهد شد. اتفاقی که طی سالهای اخیر افتاده و باعث شده تا بخش عمدهای از منابع زیرزمینی آب کشور برای تولید محصولات کشاورزی که ارزش افزوده بالایی ندارد، صرف شود. بدین ترتیب در کمتر از ۱۰ تا ۱۵ سال، ۷۰درصد آبهای زیرزمینی ایران که طی هزاران سال ذخیره شده، مصرف شده و اکنون فقط۳۰درصد این ذخایر باقی ماندهاند. بنابراین به نظر میرسد برای اینکه بخش کشاورزی ایران به جایگاه اصلی خود در اقتصاد ملی دست یابد و بتواند وظیفه تأمین امنیت غذایی کشور را به خوبی انجام دهد، نیازمند یک برنامهریزی بلندمدت و دقیق در این بخش هستیم تا با رفع موانع متعددی که در این راه وجود دارد، زمینه توسعه آن را فراهم کنیم.
منبع:اقتصاد آنلاین کد خبر:۱۰۵۴۱۷ تاریخ انتشار:یکشنبه، ۸ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۲۷