زمانی اسمش دریاچه بود و با ویژگی های منحصر به فرد در غرب ایران وجود داشت. در نقشه ایران عنوان دومین دریاچه بزرگ کشور را یدک می کشید و در جهان نیز یک دریاچه منحصر بفرد آب شور بود. با وجود شوری زیاد به جانداران حیات می داد و اکوسیستم منطقه و زندگی میلیون ها نفر تحت تاثیر آن قرار داشت.
کارشناسان می گویند دریاچه ارومیه از هزاران سال پیش تاکنون بر پایه اسناد وجود داشته و هرگز هم خشک نشده است اما ما در عصرمان توانستیم عنوان نابودی دریاچه ارومیه را به نام خود ثبت کنیم. می گویند درباره دلایل مرگ دریاچه ارومیه فرافکنی می شود و کشاورزان و خساست آسمان را مسئول نابودی آن می دانند، اما قصه چیز دیگری است.
همین چند سال پیش اگر از مردم می پرسیدند نظرشان درباره خشک شدن دریاچه ارومیه و محو آن از نقشه ایران چیست؟ قطعا پاسخهای جالبی می دادند که ته آن جوابها شاید طنز و غیرقابل تصور بودن توان بشر در نابودی و خشکاندن بزرگترین دریاچه آب شور جهان بود.
اما متاسفانه امروز این واقعیت تلخ اتفاق افتاده و نابودی دریاچه ارومیه زندگی، کشاورزی و اقلیم منطقه غرب کشور را تهدید می کند. بررسیهای علمی نشان می دهد راز حیات و رشد درختان و گیاهان بسیاری در اعماق جنگل ها به رفتار ماهی های آزاد بستگی دارد و جنگلها بخشی از توان رشد خود و مواد معدنی مورد نیازشان را از مرگ این ماهی ها دریافت می کنند.
سئوال این است که مرگ یک ماهی آزاد که زندگی اش را در اقیانوس گذرانده، چگونه می تواند در رشد درختانی در اعماق جنگلها تاثیرگذار باشد؟ جواب این است که ماهیان آزاد که برای تخم ریزی از اقیانوس به رودخانه محل تولدشان در جنگلها بازمی گردند و همانجا هم طعمه حیوانات شده و یا زندگی شان به پایان می رسد باعث رساندن مواد عالی دریایی به گیاهان و درختان سر به فلک کشیده می شوند و این گوشه ای از قدرت لایزال الهی در حفظ حیات در کره زمین است.
حال اگر در ذهن مان شکل گرفته که این موضوع چه ربطی به خشکی دریاچه ارومیه دارد؟ جواب این است که وقتی یک ماهی آزاد یکی دو کیلویی می تواند نقش ادامه حیات برای گیاهان و درختان سر به فلک کشیده را داشته باشد، چگونه باید پذیرفت بزرگترین دریاچه آب شور جهان از نقشه ایران حذف شود و تاثیری هم بر زندگی مردم، حتی کشور، اکوسیستم گیاهی و جانوری و حتی آب و هوا نداشته باشد؟ قصه ماهی آزاد بر این نکته تاکید دارد که چه فاجعه بزرگی درباره دریاچه ارومیه اتفاق افتاده است.
در امکان بازگشت حیات به دریاچه ارومیه و یا مرگ همیشگی آن مباحث فراوانی مطرح می شود. برخی کارشناسان می گویند می توان شرایط را بازگرداند و برخی می گویند دیگر به دریاچه ارومیه فکر نکنید چون مرده است، بروید در آنجا کشاورزی راه بیاندازید و یا پارک حیات وحش ایجاد کنید.
فاطمه ظفرنژاد محقق و پژوهشگر آب در گفتگوی مشروح با مهر در خصوص عملکرد ستاد احیادی دریاچه ارومیه و برنامه هایی که دولت در دو سال گذشته پیگیری کرده که هنوز هیچ نتیجه روشنی به دست نیامده است، گفت: یکی از برنامهها فراهم سازی امکان انتقال آب از دریای خزر به ارومیه است، همچنین صحبت از انتقال آب دریاچه وان ترکیه و یا خلیج فارس به بخش های دیگری از کشور می شود که هیچ یک درست نیست و راهکار محسوب نمی شود.
این محقق و پژوهشگر آب اظهارداشت: تجربه بشر در ۲۰۰ سال گذشته نشان داده که در مقابل بروز چنین فجایعی، انتقال آب نمی تواند راهکار مناسبی باشد و نه تنها دریاچه ارومیه را نمی توان با انتقال آب نجات داد بلکه این روش آثار و پیامدهای ناسازگای نیز به همراه خواهد داشت.
ظفرنژاد ادامه داد: اینگونه برنامه ها هم برای اکوسیستم حوزه دهنده آسیب به همراه دارد و هم حوزه گیرنده، بنابراین با انتقال آب نمی توان دریاچه ارومیه را احیا و مشکل آن را حل کرد؛ اینها راهکار درست نیست و باید گفت همین انتقالهای حوضه ای با سدسازی بود که امروز ما را با بحران آب و خشک شدن همه پیره های آبی سرزمینمان کشانده است و شاهد خشک شدن بزرگترین دریاچه آب شور غرب آسیا، یعنی دریاچه ارومیه هستیم.
وی خاطرنشان کرد: سد زرینه رود در دهه ۴۰ افتتاح شد و ما از ۵۰ سال پیش تاکنون در حوضه دریاچه ارومیه در حال ساخت سد هستیم. تنها سد زرینه رود و افزایش ارتفاع آن سالیانه از ورود یک میلیاردمترمکعب آب به دریاچه ارومیه جلوگیری می کند، بنابراین همین یک سد می تواند در چند دهه تنها بخش مهمی از دریاچه را بخشکاند. کل حجم سدهای ساخته شده در حوضه ارومیه رویهم بیش از ۲ میلیارد مترمکعب است. خوب می خواهید دریاچه نخشکد. اگر رگهای خونرسان یک اندام زنده را ببندید چه می شود؟ سیاه و خشک می شود و می میرد. میگویید نه، امتحان کنید.
این محقق و پژوهشگر آب گفت: حال که ۵۶ سد در حوضه دریاچه ارومیه ساخته شده، مشخص است که وضعیت ورود آب به دریاچه ارومیه چه وضعیتی پیدا می کند. این هشدارها در دهه های ۷۰ و ۸۰ از طریق بدنه وزارت نیرو و کارشناسان مطرح شده بود و نسبت به خشکی دریاچه ارومیه هشدار داده می شد.
به گفته ظفرنژاد، اگر موضوع درست بررسی و آسیب شناسی شود می بینیم که نمی توان خشکی دریاچه ارومیه را تقصیر مردم یا آب و هوا یا کشاورزان دانست. خشکی دریاچه ارومیه ربطی به اقلیم و تغییرات آن ندارد. بررسیهای زمین شناسی نشان داده است که از ۳۰۰ هزار سال پیش تاکنون دریاچه ارومیه هرگز خشک نشده است.
وی ادامه داد: اگر واقعا می خواهیم دریاچه ارومیه احیا شود باید آسیب شناسی درستی انجام دهیم؛ بنابراین مسئله را به گردن آسمان و نباریدن باران نیاندازیم و اشتباهات را بپذیریم و به آن اعتراف کنیم، سپس به روش معکوس عمل کنیم تا بتوانیم در یک دوره مشخصی وضعیت دریاچه ارومیه را دوباره زنده کنیم و به شرایط گذشته بازگردانیم.
این محقق و پژوهشگر آب اظهارداشت: انتقال آب سد زرینه رود به تبریز با بزرگترین آبراهه خاورمیانه سبب تبدیل باغشهر تبریز به کلانشهری پُرمعضل شد که سبک زندگی و میزان مصرف منابع گوناگون و مصرف آبش به شدت تغییر کرد. ارومیه و سایر شهرهای حوضه نیز همین سرنوشت را پیدا کردند. باید سبک زندگی و شیوه مصرف منابع و بویژه آب در حوضه دریاچه ارومیه تغییر کند و همزمان با برنامه ریزی برای برچیدن سدها مصرف بخش صنعت نیز به شدت پایش شود.
ظفرنژاد تاکید کرد: اگر در ژاپن پُرآب، آب صنعتی ۲۵ بار بازچرخانی می شود ما در این کشور کم آب باید ۵۰ بار بازچرخانی آب صنعتی انجام دهیم. این کار هم مصرف را کم می کند و هم آلودگی را به شدت می کاهد و به صفر می رساند. متاسفانه انتقال های خطرناک آب در حوضه دریاچه ارومیه صورت گرفته و مقصر خشکی دریاچه ارومیه، کشاورزان نیستند. کشاورزی باید هم مصرف کننده ۸۰-۶۰ درصد آب حوضه باشد تا بتواند امنیت خوراک را تامین کند. امنیت خوراک رکن اصلی توسعه پایدار و پایداری است. بدون امنیت خوراک نمی توان امنیت ملی تضمین شده داشت.
وی خاطرنشان کرد: پیشنهاد می کنم که ستاد نجات دریاچه ارومیه از نهادهای مردمی منطقه و خبرگان تشکیل شود و کار کمیته نجات دولتی را زیر پایش و راهبری بگیرد. رفتارهای بیهوده و سفرهای پُرخرج به ینگه دنیا و روش های سازه ای و انتقال را از آن حذف کند و با مدیریت نرم افزاری برای نجات دریاچه کمر همت ببندد. بدون مشارکت مردم هیچ انتظار نجات دریاچه را نباید داشته باشیم. تصمیم گیری های از بالا به پایین کارگزاران و شرکتهای خصولتی اقماری دستگاه وزارت نیرو این بلا را در طول ۵ دهه گذشته بر سر دریاچه آورده است. اگر این روش تغییر نکند که در کمیته نجات نکرده، انتظار نجات دریاچه را نداشته باشید.
ظفرنژاد تصریح کرد: اگر هم روشهای مهندسی کاربرد داشته باشد تنها مهندسی معکوس خواهد بود، یعنی برگشت و برچیدن سدها تا ۷ سال. اگر تصمیم به نجات دریاچه هم واقعی باشد می توان در یک دوره ۲ تا ۳ ساله روند اصلاح الگوی مصرف را با کمک و مشارکت مردم در تصمیم گیریها به سرانجام رساند و سپس در یک دوره ۷ ساله شرایط دریاچه را به وضعیت ایده آل رساند. نجات دریاچه ارومیه نباید اسیر دست سودجوییها و تصمیمات دولتی باشد.
وی به منفعت طلبی ها نیز اشاره کرد و بیان داشت: باید دریچه سدها را با برنامه ریزی باز کنند و ۵۶ سد ساخته شده در حوضه دریاچه ارومیه هم به تدریج برچیده شوند و طی کردن این مسیر الزامی است. متاسفانه کمیته نجات دریاچه هنوز درگیر فرافکنی و بیان علت خشکی دریاچه ارومیه است. ما راهی جز کنترل شدید مصارف نسنجیده نداریم ولی باید گفت با شیوه کارگروه فعلی، دریاچه ارومیه برگشتنی نیست.
این محقق و پژوهشگر آب خاطرنشان کرد: وقتی بخواهیم دریاچه ارومیه را با ساخت و ساز دوباره نجات دهیم، کار شدنی نیست و شرایط بدتر از قبل میشود. اگر قرار است در جایی زندگی سالم، بهداشت، سلامت و کشاورزی داشته باشیم و امنیت خوراک و امنیت سرزمین هم داشته باشیم باید بوم شناسی را در همه تصمیم گیریها مدنظر قرار دهیم. بوم شناسی دربرگیرنده شناخت ژرف از ویژگی های مرز و بوم، جغرافیا، آب و هوا، اقلیم، زیست مندان، جانوران و گیاهان، و همچنین انسان وتاریخ و فرهنگش می شود.
به گفته ظفرنژاد، اگر جغرافیا سالم نباشد انسان هم مانند دریاچه ارومیه از بین می رود و تغییرات خطرناک در اثر خشکی دریاچه ارومیه بر زندگی ۱۰ میلیون انسانی که در حوضه این دریاچه زندگی می کنند ایجاد می شود؛ پس باید چاره سازی کنیم و آسیب شناسی دقیق داشته باشیم.
وی درباره اظهارات مقامات دولتی درباره تاثیر منفی توسعه کشاورزی در خشکی دریاچه ارومیه اظهارداشت: این موضوع قطعا پذیرفتنی نیست، چرا که شش هزار سال مردم در کنار دریاچه کشاورزی کردند و امنیت خوراک را فراهم کردند و نخشکید. امروز به سبب دستکاریهای ناشیانه تکنوکراسی و کارگزاران خصولتی شاهد خشکیدن دریاچه هستیم و خودمان هم آنقدر صداقت نداریم که این همه اشتباه را بپذیریم. می گردیم ببینیم کجا کسی پیدا می شود که وکیل مدافع نداشته باشد و گردنش بیندازیم. خوب چه کسی نجیب تر و بی دفاعتر از کشاورزان اصیل و فداکار این مرز و بوم؟ یا چه عاملی بی دفاع تر از آب و هوا و اقلیم؟ کارگروه دریاچه ارومیه نباید جانبدارانه تصمیم بگیرد. دلیل اصلی خشکی دریاچه ارومیه ۵۶ سدی است که در آن منطقه ساخته شده است.
این محقق و پژوهشگر آب تاکید کرد: ۶ هزار سال است که در حوضه دریاچه ارومیه کشاورزی انجام می شود و مردم به صورت سنتی از گذشته محیط را و بوم را بخوبی می شناسند و غذا تولید می شود. چیزی که اضافه شده تصمیمات از بالا و برنامه ریزی های از مرکز کارگزاران و تکنوکراسی برای حوضه های آبخیز و آبریز کشور است. تصمیم گیری برای جوامع بومی مولدی است که بدون این برنامه ریزیهای متمرکز به خوبی هم تولید می کردند و هم طبیعت و زیست بوم و پیکره های آبی و جنگلی و… را حفاظت می کردند. متاسفانه برخی در تهران نشسته اند و برای دریاچه ارومیه تصمیم می گیرند و با این نوع تفکر سدهای زیادی ساخته شد، و حالا هم بدون هیچ سرافکندگی یا اعتراف به اشتباهات فرافکنی می کنند.
ظفرنژاد خاطرنشان کرد: قرنها کشاورزی آبی در منطقه ارومیه هرگز باعث مصیبت نابودی دریاچه نشده چون کشاورزان به این دریاچه وابستگی دارند و می دانند اگر به دریاچه آسیب بزنند دیگر نمی توانند کشاورزی و زندگی کنند.
وی ادامه داد: متاسفانه برخی در تهران بدون درک درست از بوم شناخت منطقه و از آداب تولید جوامع بومی مولد برای آنها تصمیم می گیرند. مردم بومی در نابودی دریاچه ارومیه مقصر نیستند. در چند سال گذشته درباره نجات دریاچه ارومیه تنها حرف زده شده و هزینه های گزاف انجام شده اما مردم بومی به ویژه اقشار مولد نقشی در تصمیم گیریها ندارند.
این محقق و پژوهشگر آب تصریح کرد: شرکتها سد سازی ها را انجام داده اند و واقعیت این است که با روش موجود و اقدامات مقطعی و کوتاه نمی توان به نجات دریاچه ارومیه امیدوار بود. مسئله حوضه دریاچه ارومیه، وقوع طوفانهای نمکی است که بسیار می تواند برای انسان و نابودی مزارع خطرناک باشد و بیماریهای فراوانی برای انسانها به همراه داشته باشد؛ پنهان کاری در این خصوص بی فایده است و باید واقعا برای نجات دریاچه ارومیه کار کرد.
منبع: صبا کد خبر:۲۹۵۶۱۴۸ تاریخ انتشار:۱۶ آبان ۱۳۹۴ ۰۸:۱۲