امروزه به دلیل نوع رابطهای که چرخه آب با جامعه دارد، اغلب فرآیندهای توسعه تحتتاثیر سیاستهای آب قرار دارد. پیوندهای آشکار و پنهان که میان جامعه و آب برقرار است، مدیریت آب را با سیاستهای کلان هر جامعه مربوط میکند.
سرمایهگذاریهای عمومی، فقرزدایی و تقریبا هر بحثی که در سطح کلان و ملی در نظر گرفته شود، به نوعی با حوزه آب پیوند برقرار میکند. در کشورمان چندین دهه است که شکاف وسیعی میان عرضه و تقاضای آب وجود دارد. فاصله ارزش استحصال آب و هزینه پرداختی موجب ایجاد رانتهای زیاد و رفتارهای رانتجویانه فراتر از کنترل شده و در کنار آن، تقاضای تامین نشده زیادی نیز به اجبار بر زمین مانده است.
به این ترتیب همراه با اجرای برنامههای مختلف توسعهای، چندین دهه است که منابع آب کشور به صورت بیرویه و ناپایدار مورد بهرهبرداری قرار میگیرد. این روند رفتار افسار گسیختهای را در برداشت از منابع آب محدود دامن زده است که ضرورتا باید سهم محرکها و پیشرانهای این رفتار را شناسایی کرد و در ارزیابی سیاستهای کلان و سیاستهای بخش آب مورد توجه قرار داد.
در این نوع سیاستورزیها در حوزه آب، دستگاههای کارگزار و حتی مسوول به ناگزیر منفعل عمل میکنند و تحت فشار تامین منافع کوتاهمدت، به دنبال اجابت درخواستهای بخشهای دیگر کشیده میشوند؛ بدون اینکه برای دفاع از مصالح و منافع ملی از نظر رعایت ضوابط توسعه پایدار در حوزه آب قادر باشند به شکل مناسبی دادوستد، تعامل یا گفتوگویی را با پشتیبانی و حمایت اجتماعی سامان داده باشند.
طی چند سال اخیر در خصوص بحران آب زیاد گفته و نوشته شده است. به جرات میتوان گفت که عموم مردم با مصائب کمآبی آشنا شدهاند. سخن گفتنها در خصوص منابع محدود آب کشور، واقع شدن بر روی کمربند خشکی، سهم ۹۰ درصدی کشاورزی از آب مصرفی، ارزانی و حتی رایگانی آب جایی برای سخنان نو نگذاشته است.
در چنین شرایطی که حتی همان راهحلهای تکراری مثل افزایش قیمت آب، لزوم افزایش راندمان آب کشاورزی، لزوم تغییر الگوی کشت و جانمایی صحیح پروژههای سدسازی، کشاورزی و صنعت نیز در عمل اجرا نمیشوند، آیا واقعا نیازی به گفتن صحبتهای نو هست؟
این روزها آب دیگر مسالهای محدود به کشاورزی یا اقتصاد نیست و مشکلات آن به تهدیدی برای توسعه ایران تبدیل شده است. اگرچه به گفته کارشناسان، وضعیت ایران سالها با تصویر کشورهای قحطی زده و خشک فاصله دارد، اما روند خشکسالی، نشست زمین، فرسایش خاک، توفانهای همیشگی، کاهش تولیدات کشاورزی، خالی شدن روستاها، تشدید مهاجرت به شهر و افزایش فقر در مناطق متکی بر کشاورزی، چندان دور از ذهن به نظر نمی رسد.
بیشترین سرانه آب دنیا مربوط به کشورهایی مثل اتریش، نروژ، سوئد، دانمارک و کانادا است. در عین حال بیشترین میزان صرفهجویی و مدیریت مصرف آب را نیز در همین کشورها شاهد هستیم. این نشاندهنده وجود یک ارزش اخلاقی است که در برخی جوامع دیگر به رسمیت شناخته نمیشود.
در نقطه مقابل، مناطق کمآبی را داریم که شاید به اندازه کشورهای مذکور به مقوله آب توجه نکنند و در بسیاری موارد سطح توسعهیافتگی پایینی نیز دارند و بعضا از خشونتهای داخلی و منطقهای نیز رنج میبرند. کمآبی میتواند ریشه بسیاری از مشکلات باشد. اگر کمبود آب از حد معینی فراتر رود، قطعا مهاجرت و درگیری را نتیجه خواهد داد. این هشداری است برای همه که اگر چیدمان توسعه را به سرعت و شدت تغییر ندهیم، ممکن است با حوادث اجتماعی و امنیتی تلخی روبهرو شویم.
منبع:خبرآنلاین کد خبر:۲۲۵۳۹ تاریخ انتشار:شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۲۷